نظرخواهی: هنجارهای اجتماعی، پذیرش یا چالش؟
نه خدا و نه شیطان، سرنوشت تو را بتی رقم زد که دیگران میپرستیدند.
بتی که دیگرانش میپرستیدند (احمد شاملو)
اداره کسب و کار به ویژه در حوزه فناوری، سرزمین شدن و نشدن است. همواره به ویژه از زمان دانشجویی عادت داشتهام که با بسیاری از مواردی که حداقل به زعم من درست نبودهاست تا حدی که به سیاست و حاکمیت مربوط نشود، مبارزه کنم. زمان شروع بهساد هم بسیاری از هنجارهای شرکتداری را قبول نداشته و نپذیرفتهام. حالا با افزایش سن و تجربه به تدریج متوجه میشوم که در بعضی از موارد اشتباه کردهام و حق با جامعه بودهاست. در بعضی موارد دیگر نیز متوجه شدهام که برخی موارد غلط در جامعه چنان نهادینه شدهاند که نمیتوان با آن مبارزه کرد و مقابله با آن به حذف و یا آسیب دیدن جدی شما میانجامد. البته بحث خط قرمزهای باور شده بر سر جای خود محفوظ است. بحث بر سر رشوه از آن مواردی است که باید خط قرمز محسوب شود. اگر قوانین نانوشته اجتماعی و عرفی را بپذیریم که خودی از ما باقی نمیماند و وجودی نخواهیم داشت و اگر به یک سر به مقابله و مبارزه با هنجارهای به زعم خود غلط اجتماعی بپردازیم که هم صرف نیرو و زمان است و هم آسیب دیدن از ساختارهای بیرحم اجتماعی، از طرف دیگر باید پذیرفت که احتمال اشتباه ما نیز وجود دارد. حال با این شرایط شما بگویید که چه باید کرد؟ حد پذیرش قوانین اجتماعی کجاست و چطور میتوان آن را حداقل در محدوده شرکت تغییر داد؟ در جامعهای که حقوق دریافتی برای “کارت زدن” اول صبح تعریف میشود، چطور میتوان اثبات کرد که حقوق دریافتی سهم مشارکت یک همکار از مجموعه فعالیتهای شرکت است؟
ارزش ها همیشه ارزش هستند و ضد ارزش ها ضد ارزش
این قوانین عرفی حتی در جامعه هم ثابت نیستند لباسی که شما میپوشید شاید در محلی خیلی شیک و باکلاس به نظر بیاید ولی در محل دیگر بسیار دمده و زشت
خاصیت عرف این است
در یک سازمان شاید بدون رشوه جواب سلام شما را هم ندهند ودر سازمان دیگر حتی اسم آن هم باعث فسخ قرارداد شما بشود
شرکت شرکت شماست و با ارزش های شما باید اداره شود.
من به شخصه همیشه به جای تلاش برای کسب سهم بیشتر از بازار به کسب سهم بیشتر از مشتری فکر میکنم و با تعدادی مشتری محدود سعی میکنم ضمن کسب و کار ،ارزش های خود را حفظ کنم.
وقتی رشوه میدهم مشتری درواقع نرم افزار من را نمیخرد فقط به فکر منعقد شدن قرارداد ودریافت رشوه است و بعد من میمانم و یک نرم افزار و یک دنیا مشکل با یک سازمان که هیچ تمایلی به این نرم افزار ندارد
شاید فروش محدود شود ولی دردسر های بزرگ شدن بیخود شرکت راهم ندارم
وقتی مشتری نیست نباید تولید کرد
وقتی برنامه نویس ماهر ندارم تولید نمیکنم
وقتی بازاریاب و فروشنده ماهر ندارم تولید نمیکنم
سعی میکنم نیازهای همان تعداد محدود مشتری را برآورده کنم و کسب و کارم را اداره کنم
خلاصه بجای عذاب کشیدن سعی میکنم از کارم لذت بببرم
برای پول درآوردن راه های زیادی هست ولی تولید نرم افزار شرایطی دارد که شما بهتر از من میدانید
این جمله آخر خیلی به دلم نشست : برای پول درآوردن راه های زیادی هست ولی تولید نرم افزار شرایطی دارد که شما بهتر از من میدانید