تغییر هنجارهای کاری جامعه- دروغ میگوییم
با توجه به همراهی دوستان ، قصد دارم برای مدتی به بررسی هنجارهای کاری جامعه بپردازم. من معلم اخلاق نیستم، اما در کسب و کار نرمافزار کمی سابقه دارم. مواردی که مطرح میکنم نه از باب اخلاق و دین که فقط از دیدگاه کسب و کار است. امروزه دروغگویی در جامعه کاری ما گسترش زیادی یافته است. دروغ اما سرمنشاء سقوط یک جامعه و سقوط یک کسب و کار است.
چرا دروغ میگوییم:
-
ناتوانی: دروغ میگوییم، چون ضعیف و ناتوان و خوار هستیم. کسی که به خود و کار خود اطمینان دارد، دروغ نمیگوید. کسی که میداند دیگران با با بیان واقعیتهای ضعیفش، او را ترک میکنند، از او خرید نمیکنند، او را استخدام نمیکنند، دروغ میگوید.
-
علاقه دیگران به دروغ: بعضیها اصولن دوست دارند، دروغ بشنوند. البته دروغ دوستی هم به نحوی نشانه ضعف است. مدیری که دوست دارد همکارانش از او به دروغ تعریف کنند، مشتریای که دوست دارد زرق و برق یک محصول ناکارآمد را با کلمات دهان پر کن ببیند، کارمندی که دوست دارد درباره مزایای ادامه کار خود دروغهای آبدار بشنود، همه دیگران را ترغیب میکنند که به آنها دروغ بگویند.
-
عادت: هر چه فکر میکنم که بود، یادم نمیآید، اما تا این حد به یاد دارم که فردی را میشناختم که به سادگی حتی در مواردی بیفایده دروغ میگفت. عادت کرده بود دروغ بگوید. تکرار یک عادت به مرور جز شخصیت افراد میشود. بعضی افراد ذاتن و از نظر شخصیتی دروغگو هستند.
-
اپیدمی: در بین تعداد زیادی فرد دروغگو و زمانی که دروغگویی هنجار میشود، دروغ نگفتن پخمگی و بیدست و پایی محسوب میشود. چندی پیش با فردی صحبت میکردم، اعتقاد داشت! که دروغ به عنوان یکی از ابزار کار و مدیریت است. وقتی افراد به چنین اعتقادی میرسند، چه میشود کرد؟ وقتی جامعه به چنین هنجاری میرسد، چه باید کرد؟
نتایج دروغ
دروغ از آن کارها و حرفهاست که گاهی زود نتیجه میدهد ولی در بلند مدت عوارض جدی دارد. این موارد از نتایج بلندمدت دروغ هستند:
- دروغ مدیر: جو بدبینی نسبت به او و حرفهایش ایجاد میشود. حتی دروغگوها هم دوست ندارند با یک آدم دروغگو کار کنند!
- دروغ کارمند: این فرد ارزش سرمایهگذاری و اعتماد ندارد. به محض اینکه فرد بهتر و با صداقتی پیدا شود، جایگاه شغلی خود را از دست میدهد.
- دروغ فروشنده (نرمافزار): این هم یکی مثل همه! اول قرار است معجزه کند ولی امامزادهای نیست که مراد دهد. نمیشود به حرفهایش اعتماد کرد.
- دروغ مشتری: این دروغ نفرت انگیز است. میگویند پول نداریم، اما حسابشان پر است. با چه انگیزهای میتوان کار بعدی را برایشان انجام داد؟
- نتیجه کلی دروغ: وقتی که افراد به هم دروغ میگویند، یعنی فلانی من به نتایج کوتاه مدت همکاری با تو بسنده میکنم و هیچ رابطه بلندمدتی نمیتواند بین ما شکل بگیرد. برای همین اقتصاد دروغ محور اقتصاد رشد یابنده و بلند مدتی نیست و با پدیدههایی مانند کلاهبرداری و دزدی و … روبرو میشود. در نوشتههای پیشین گفته شد که این روزها افراد زیادی به دنبال زود پولدار شدن و بستن بار خود در کوتاه مدت هستند. این رویکرد نتیجه و از طرف دیگر عامل دروغگویی است.
چطور دروغ دیگران را بفهمیم
برای اینکه دروغ دیگران را متوجه شویم و به عبارتی سرمان کلاه نرود، نیاز به مهارتهای پیچیده و دستگاههای دروغسنج نیست. کافی است که به طور مطلق دروغ نگوییم تا به سادگی دروغهای دیگران را بفهمیم. یک ضمیر پاک و آگاه و روشن، به راحتی نسبت به کژیها و پلیدیها واکنش نشان میدهد.
نوشته خیلی خوبی بود. این روزها اگر کسی بگه که از دروغ بدش میاد برچسب معلم اخلاق بودن می خوره. در حالیکه راستگویی منافع زیادی داره. خیلی بیشتر از دروغگویی.
اما زیاد درمورد توصیه آخرتون مطمئن نیستم. من خودم رو آدم راستگویی می دونم. اما دیگران رو هم راستگو می دونم و زودباورم. هرچند که سعی می کنم خوش باور و خوش خیال نباشم!
مطمئن باشید که صداقت بهترین سیاست است.
جائی نوشته بود، که حداقل مزیت راست گوئی این است که دیگر لازم نیست انرژی اضافی صرف کنید تا یادتان باشد که در مورد یک موضوع به هر کس چه چیزی گفته اید. به نظرم این بخشی از علت راندمان پائین افراد دروغگوست. جمله کوتاه و جالبی به نظرم آمد.
hاما به نظرم بدترین تنبیه برای کسی که دروغ میگوید این میتواند باشد که اصلاً به روی خودمان نیاوریم و بگذاریم فکر کند که دروغش موثر بوده است. به این ترتیب او دائماً دروغگو تر میشود و بیشتر و بیشتر اعتماد ها را از دست میدهد. ما هم البته استراتژی متناسب را اتخاذ میکنیم، احتمالاً سایرین هم. به این ترتیب او به دست خودش، از بین میرود.
من با اینکه به روی طرف بیاوریم که متوجه شده ایم، خیلی موافق نیستم، این لطف بزرگی در حق یک دروغگوی حقیر است، که به نظرم استحقاقش را ندارد.
سربلند باشید
به نکته خوبی اشاره فرمودید. با شما موافقم. چالش با یک فرد دروغ گو کار اشتباهی است. وقتی که دروغ یک فرد را به روی طرف مقابل نمی آوریم، یعنی هی فلانی، حرفت آنقدر بی ارزش است که حتی حاضر نیستم در مورد آن بحث کنم.
پایدار و موفق باشید، مثل گذشته
زمانی یک مطلب در فیس بوک نوشتم که یکی از قشنگ ترین شعار های تبلیغاتی آن انتخابات مشهور، شعار “دروغ ممنوع” بود و اینکه اگر مهندسین فرهنگی جامعه به فکر بودند می توانستند از آن شور و شعف ایجاد شده استفاده کنند و یک حرکت اجتماعی در این راستا ایجاد کنند که … طبیعی است این فرصتها را به سادگی از دست می دهیم.
به نظرم اساطیر ما درست فهمیده اند که در دعا خواسته اند ایران از شر خشکسالی، دشمن و دروغ مصون داشته باشد که اگر چنین شود و راستگویی فرهنگ شود این آشفتگی که در کسب و کار (و بزرگتر از آن جامعه، سیاست و اقتصاد و …) ریشه داده است به سامان می شود.
از اینکه با این تلنگرها، هنجارهای درست اخلاقی را به ما یادآوری می کنید ممنونم.
همین!
ممنون از لطف شما. اما همانگونه که بالا اشاره کرده ام من معلم اخلاق نیستم و اصولن شاید صلاحیت اخلاقی در این زمینه را هم نداشته باشم، چرا که گفته اند رطب خورده منع رطب چون کند. اما از نظر کسب و کار، این حق را برای خودم قائل هستم که اظهار نظر کنم و آن دقیقن نکته ایست که شما به آن اشاره کردید و من باز آن را پر رنگ و تکرار می کنم. دروغ همانقدر برای یک اقتصاد مضر است که دشمن و خشکسالی. اما متاسفانه دروغ در جامعه ما اپیدمی شده است.
و جالب است که در خیلی از موارد برای توجیه دروغ خود برچسب “مصلحت” به آن میچسبانیم. گاهی هم می شود ریشه دروغ را در خانواده فرد جستجو کنیم. او دروغ می گوید چون به راحتی در ذهنش نقش بسته است که پدرش خیلی راحت دروغ میگفت. بهرحال باید متوجه باشیم که دروغ همیشه بد است! مرسی
جناب آقای آواژ پیشاپیش روزتون هم مبارک باشه….