ده سال با بهساد

ده سال پیش در همین ایام بود که در دفتر اداره ثبت شرکت‌ها نام بهساد پس از شش ماه فعالیت غیر رسمی ثبت شد و شروع به کار کردیم. حالا در آستانه شروع یازدهمین سال بهساد ایستاده‌ایم و سئوالهایی که چه کردیم و برای ادامه چه باید انجام دهیم.

برای من بهساد به دو دوره پنج ساله تقسیم میشود. دوره پنجساله اول بهساد که همزمان بود با دوران طلایی تکفا و وفور کار و پروژه و نقدینگی که به اعتقاد من شرکتداری ساده بود و بهساد با استفاده از توان فنی بنیانگذاران خود، بیشتر از لحاظ موفقیت در پروژهها توانست رشد کند و با سرمایهگذاری نقدینگی جذب شده، توانست زمینه تثبیت خود را فراهم آورد. با اینحال در دوران پنجسال دوم فعالیت بهساد، هر روز فعالیت توام با چالشها و مشکلات بسیاری بود که باید در مورد هر یک، تصمیم درست اتخاذ میشد. من پنج سال دوم فعالیت بهساد را بیشتر سالهای واگذاری امور فنی و توسعه تجربی مدیریت میدانم. شاید برای پنج ساله سوم باید عنوان سالهای واگذاری مدیریت به دیگران را در نظر گرفت.

برای من که عادت به نقد خود دارم، نکات منفی بسیاری در عمل‌کرد گذشته بهساد وجود دارد. اما بازهم با همان نگاه سخت‌گیرانه خود نمی‌توان نمره قبولی به بهساد در ده سال گذشته ندهم. بهساد می‌توانست و باید به‌تر از این بود. اما این‌که توانسته‌ایم در سطح کشور به یک نام نسبتن شناخته شده در حوزه برخی نرم‌افزارهای تخصصی تبدیل شویم، به عقیده من بزرگترین دستاورد بهساد در ده سال گذشته است.

آنچه که به آن در ادامه راه نیاز داریم، توسعه برنامهریزی و توجه به خود و نقایص خود و پرهیز مطلق از سرزنش محیط است. غر زدن و نارضایتی بدترین بلایی است که هر جمع، شرکت، ملت و … میتواند بر سر خود بیاورد. غر زدن یعنی که من آنقدر ضعیف هستم که نمیتوانم با محیط در جهت اصلاح آن تعامل مثبت داشته باشم و یعنی اینکه هنوز آنقدر منطقی نشدهام که از درک روابط غیرقابل تغییر محیطی برخوردار باشم. آنچه که بهساد به آن احتیاج دارد، تمرکز بر خود و پرهیز از فردگرایی است. کشتن شاهزادههایی که درون هر یک از ما زندگی میکنند و فردگرایی و بیشتر از آن استبداد فردی را درون ما رشد میدهند. من برای بهساد بیش از هر چیز نگران این هستم که مدیران آینده بهساد، خود را بیش و پیش از دیگران ببینند. برای همین در سال پیش رو بیش از هر چیز قصد دارم به همکاران بهسادی فرصت مدیر بودن و تصمیمسازی و تصمیمگیری بدهم و به آنها بگویم که زندگی فردی و شغلی ما با زندگی جمعی ما گره خورده و دارای تعامل است.

به دور از اصطلاحات مرسومی که برای این مناسبتها گفته میشود، برای بهساد و بهسادیها پاکدامنی و تواضع و کار گروهی را آرزومندم

۱۵ دیدگاه

  1. سلام آقای آواژ
    امروز به طور اتفاقی با روز نوشت های بهساد برخورد کردم و بسیار خوشحالم که میتونم یازده سالگی تولد بهساد وهمچنین تولد خودتون را تبریک بگم امیدوارم هر روز خبر های تازه ای ازموفقیت های شما و بهساد بشنوم .

  2. تبریک!
    راستش ۱۰ سال ماندن در کاری سخت است، اگر آن کار مال خودت باشد سخت تر، اما شیرین تر!
    اما تبریکم فقط به خاطر ۱۰ سالگی نیست، چون می شود هیچ کاری نکرد و ۱۰ ساله که هیچ ۵۰ ساله شده، تبریک اصلیم به خاطر تصمیمی است که گرفته اید، اینکه تلاش میکنید بهساد را از خودتان جدا کنید. جایی نوشتم “زیر آب خودت را بزن، با افتخار، با اقتدار”
    امروز هم همان روز برای شما و البته برای من است برای شرکتهایمان. اگر از آن جداشدیم و سرپا ماند، که به هدف کارآفرینی رسیده ایم و یک کسب و کار مستقل از خودمان را ایجاد کرده ایم که می تواند بدون ما ادامه پیدا کند. اگر هم نماند که باید به این فکر کنیم که شاید آنگونه که فکر می کرده ایم نبوده است و در بخشی بخشها مشکل داشته است. شاید آن زمان بتوانیم از بیرون نگاهی بیاندازیم و ضعف ها را بهتر ببینیم و پایه هایی بسازیم که شرکت بتواند بدون ما هم ادامه پیدا کند.
    اما راستش یک تبریک دیگر هم باید اضافه کنم بابت دیدگاه آخرتان و آرزویی که کرده اید، بسیار زیبا بود!
    برای شما و همه بهسادی های عزیز آرزوی سلامت و سعادت دارم.
    همین!

    1. ممنونم از لطفی که همواره به بهساد و من داشته و دارید. می دانم که می دانید. آدم به جایی می رسد که دیگر خودش مهم نیست. شما بهتر درک میکنید، مثل یک درخت می ماند که کاشته ایم و باید رشد کند. چیزی مثل بچه آدم…
      بازهم ممنون هستم بابت همه چیز

  3. از تمام کارهای خوب بهساد که بگذریم، داشتن و نگهداشتن این وبلاگ، خودش جای تبریک دارد.
    باز هم اگر از تمام خوبی های بهساد که بگذریم، این نگرش شما به توسعه افراد و توسعه سازمانی، جای تبریک دارد، هم به شما و هم به همه ما که هنوز در این مملکت مانده ایم و باور داریم که هنوز هم میشود ماند و حتی هنوز هم میشود توسعه داد.
    برشهای ۵ ساله زدن به بهساد و نگاه به آن، دو تا قبل و یکی بعد از امروز نشان از یک نگاه استراتژیک دارد، که آنهم تبریکی جدا میخواهد، تبریک برای امید به برنامه داشتن در این شرایط به شدت متغیر و پیچیده.
    هر چه فکر میکنم،‌ میبینم ما خیلی تبریک به شما بدهکاریم…
    به شما و تمام همکارانتان، که در این ۱۰ سال آنها را دیدید و برایشان اجر قائل شدید و امروز در این اندیشه اید که آنها باید بیایند و جای شما را بگیرند، تبریک باید گفت، اما تبرک ابن اقدام، موفقیتهای بزرگتری است که این نگرش برای شما در پی خواهد آورد… شک ندارم…
    موفق باشید و سربلند

    1. آقای کمالیان عزیز
      می دانید که همواره سپاسگزار محبت های شما بوده ام و بیش از آن سپاسگزار از نقدهایی که بر من روا می داشتید که چقدر مفید و دوست داشتنی هستند. بابت این همه تبریک هم ممنون.
      حتمن به خاطر دارید در صنعتی اگر یک دانشجوی مثل من ضعیف درسی را می توانست پاس کند، بیشتر به او تبریک می گفتند تا اویی که شاگرد اول بود و اگر نمره ۱۵ او به ۱۲ تبدیل می شد، برای یک دانشگاه عزای عمومی اعلام می کرد. این همه تبریک که فرمودید و من را شرمنده کرد، یاد دوران دانشجویی خود می افتم که وقتی درسی پس از چند ترم پاس می شد، سیل تبریک هم جاری بود و جماعتی به واقع از ته دل خوشحال
      به هر حال باید بگویم
      نیکی پیر مغان بین که چو ما بدمستان
      هر چه کردیم به چشم کرمش زیبا بود.

      1. آقای آواژ عزیز، من که مدتهاست در مقابل I پر شدت و اشعار به جای شما تسلیم هستم.
        اما در راستا (و نه تائید) فرمایش شما، به نظرم آن تحسین ها و عدم تحسین ها هم دلیل رفتار سازمانی داشت.
        وقتی کسی در صنعتی اصفهان زنده میماند، یعنی مشروط و اخراج نمیشد، و درسها را ولو به جان کندن میگذراند،‌معنی اش از دید بچه چند جانبه نگری بود، یعنی هم رفاقت را داشت،‌هم فعالیتهای جنبی را داشت، هم درس میخواند.
        آنها که با نمره های درخشان و تند تند درسها را در صنعتی اصفهان میگذراندند، بیشتر آدمهای تک بعدی بودند، که فقط درس را میدیدند،‌یعنی فقط یک هدف داشتند آنهم درس بود آنهم شاید فقط خواندن،‌نه لزوماً درک. این بود که واقعا هم خیلی جای تبریک نمیگذاشت.
        در زندگی هم همین است. اینکه فقط به کار بچسبی، خیلی هنر نیست،‌هنر آن است که شرکت را ده ساله کنی، به فکر سازماندهی باشی، با بازار تعامل داشته باشی،‌وبلاگ هم بنویسی و خیلی کارهای دیگر که مطمئنم شما در آنها هم خوب هستید (تعجب نمیکنم اگر روزی شما را مثلاً در تیم المپیک یک رشته ورزشی ببینم، یا کتابی ادبی را ببینم که منتشر کرده اید یا ..).
        فکر کنم ما حالا حالا ها به شما تبریک بدهکاریم.
        سربلند باشید

  4. واقعا خدا قوت دارد ۱۰ سال تلاش مداوم آن هم با حساسیت ها و تیزبینی هایی که شما برای خوب بودن و بهتر بودن دارید … و چه تصمیم خوبی گرفته اید که بچه ده ساله اتان را برای تصمیم گرفتن, مستقل شدن و روی پای خود ایستادن تربیت می کنید … امیدوارم در آستانه دهه جدید هر روز, روز بهتری برای بهساد باشد …

    1. ممنونم. واقعن ممنونم. شاید این تصمیم آخری که گرفته ام از همه کار سخت تر باشد. پیش از هر چیز باید با خودم کنار بیایم که بهساد دیگر مطابق میل من اداره نخواهد شد و فقط باید به نتیجه بسنده کنم. سختی دیگر این است که باید به همکارانم فرصت اشتباه بدهم. شاید قرار نیست آن ها به اندازه من اشتباه داشته باشند. اما آنها باید اشتباه کنند. و اینکه ببینم همکارانم اشتباه می کنند و باید خود به اشتباهشان پی ببرند و این بخشی از فرآیند آموزش است، خیلی سخت است.

  5. سلام
    بنده هم تولد بهساد را تبریک عرض می کنم و به اینکه روزگاری در کنار دوستان بهسادی مشغول کار بودم ، افتخار می کنم.
    یاد باد آن روزگاران یاد باد
    بهساد تولدت مبارک
    خدااااافظ

    1. آقای مهندس عزیز
      ممنون از محبتی که همواره به بهساد و من داشته اید. ما همیشه به یاد شما هستیم و سپاسگزار زحمات شما. هنوز هم تنها کسی هستید که هیچ وقت حاضر نشده ام که اسم شما از لیست حقوقی حذف شود، هرچند که کارکرد ندارید و متاسفانه حقوق ماهیانه شما در بهساد صفر است. البته ما هنوز از ثمرات برنامه ای که شما نوشته اید استفاده می کنیم و دعاگو هستیم
      خدااااافظ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *