هفت سال با روزنوشتهای بهساد
هفت سال پیش بود که در پی یک وقفه چند ساله پس از شکست در راهاندازی یک وبلاگ سازمانی گروهی، تصمیم گرفتم که روزنوشتهای بهساد راهاندازی شود. روزگار بهار فناوری اطلاعات کشور بود و سرخوشی و تلاش.
اگر به نوشتههای آن دوران نگاه شود، مشخص است که نوشتهها، به طور عمده روزنوشتهایی بود از وقایع روزانه. قصدم این بود که یک دفترچه خاطرات به منزله حافظه سازمانی برای بهساد ایجاد شود. اما گذر روزها، باعث میشود که از روزنوشتنویسی فاصله بگیرم، گاهی به خاطر غم نان، خودسانسوری کنم و مبهم بنویسم و گاه به واسطه رسالتی که احساس میکنم بر دوش دارم، به ارائه تحلیلهای ذهنی خود بپردازم و و نوشتههایم محملی باشد برای انتقال تجربیات و محک باورهای خود. به همین دلیل، عنوان “روزنوشتها” شاید دیگر کاربرد زیادی نداشته باشد و فقط یک اسم باشد که به دلیل سابقه باید “باشد”.
گرچه بهتر است که به جای توجه به حجم مطالب به مفهوم آن توجه کرد و به عبارتی درست است که حجم قارقار کلاغ از آوای قناری بیشتر است، اما خاصیتش کمتر است۱، ولی با توجه به تعهدم به هر هفته نوشتن، باید گفت که در طول سال گذشته به طور متوسط هر هفته یک و نیم مطلب نوشته شده است که از تعهد هر هفته نوشتن بیشتر و از میانگین ۱.۷۲ نوشته در هفته که متوسط کل نوشتههای وبلاگ میباشد و هدف هر هفته دو بار نوشتن کمتر است. مهمترین هدف من در سال هشتم از روزنوشتها، تلاش برای ایجاد انگیزه در همکارانم برای نوشتن خواهد بود. هدفی که در سال هفتم نتوانست محقق شود. همچنین خاطرهنویسی و اضافه نمودن عکس (چنانچه در سالهای ابتدایی وجود داشت) از مواردی خواهد بود باید بیشتر به آن پرداخته شود.
من روزنوشتنویسی را دوست دارم و از آن مطالب زیادی یاد گرفتهام و مهمتر از همه چیز به واسطه روزنوشت نویسی، دوستان زیادی یافتهام که برخی از آنها، در دنیای واقعی هم دوستانی بهتر از آب روان۲ برای من به شمار میآیند. مگر نه اینکه انسان از جنس اندیشه است و نوشتن، بیان اندیشه، برای همین به واسطه نوشتن، دوستانی یافتهام که اندیشیدن از مهمترین خصوصیتشان است و چه چیزی ارزشمندتر از این؟
حالا در این روزگار سخت و زمستان فناوری اطلاعات کشور، در کنار این دوستان نوشتن، مرهم به زخمهایی است که خشونت زمان به صورت کسب و کارمان ایجاد کرده است.
لازم است به دور از تشکرها و سپاسهای کلیشهای مرسوم، بیش از هر چیز از دوستانی تشکر کنم که همواره وجودشان در کنار روزنوشتها که نه، بلکه وجود روزنوشتها در کنار آنها باعث تشویق و هدایت من و دوام و قوام روزنوشتهای بهساد بوده است. علیواحد عزیز، آقای کمالیان بزرگوار، امیرنامآور گرامی، علینعمتی شهاب همیشه فعال و مدیران جوان همینا و سایر دوستانی که با وجود و نظرهای ارزشمند خود همیشه به من یاری رسانیدهاند و امیدوارم همواره از بزرگترین هدیه آنها که انتقاد محسوب میشود برخوردار باشم.
_________________________________________________________________
پاورقی:
۱و۲: هر دو عبارت از سهراب سپهری و اشعارش به عاریت گرفته شده.
تبریک! واقعا!.. واقعا هفت سال “خوب” نوشتن هنر می خواهد و واقعا شما در این زمینه استادید.
از دوستی با شما در محیط مجازی خوشحالم. پیشتر هم گفته بودم یکی از دلایل اینکه هنوز می نویسم این است که شما می نویسید. نوشته های شما به من انگیزه می دهد، که کسانی هنوز هستند که حس مسؤولیت دارند نسبت به پیرامونشان و آن را به اشتراک می گذارند.
به جز آن از دوستی که در محیط واقعی هم در حال آغاز است بیشتر خرسندم.وقتی شما را از نزدیک زیارت کردم، احساس کردم سالهاست که شما را از نزدیک می شناسم، چون… مجید آواژی که دیدم همانی است که در “روزنوشتهای بهساد” است.
و در آخر به رسم ایرانی: امیدواره هفتاد ساله شود این روزنوشتهای بهساد!
همین!
از محبت شما بسیار بسیار سپاسگزارم، واقعیت این است که حداقل سابقه وبلاگ رادمان از روزنوشت های بهساد بیشتر است و من از آن چه گفته اید حسن استفاده می کنم و تبریک بیش از هفت سال با مسئولیت نوشتن را نسبت به شما و وبلاگ رادمان ابراز می کنم.
من هم به طور کامل یک احساس دوستی طولانی داشتم در ملاقات حضوری که داشتیم. اولین بار بود که حس کردم که نسبت به یک شرکت دیگر هم احساس دوست داشتنی عمیق دارم. من هم امیدوارم که وبلاگ رادمان هم هفتاد ساله شود و ماهم بیاییم به شما تبریک بگوییم.
بسیار مبارکا باشد؛ بهامید هزار سالگی بهساد 🙂 ممنونم از چیزهایی که به میآموزید و لطفی که به بنده دارید.
من هم از شما به خاطر حضور همیشه خود و به ویژه به خاطر لطفی که همواره و به ویژه در لینکهای هفته به من داشته اید سپاسگزارم.
راستش را بخواهید از وقتی با این وبلاگ آشنا شدم هر چند روزی یکبار سری به روزنوشتها میزنم و اگر مطلب تازهای نباشد گاهی مطالب خیلی قدیم تر را که نخوانده ام میخوانم… این روزنوشت خوانی برای من چند مزیت بزرگ دارد اول اینکه خیلی چیزها یاد گرفتم و بسیار از تجارب شما آموختم … دوم اینکه خیلی وقتها حس میکنم تنها نیستم و میبینم مدیران دیگر شرکت های نرمافزاری هم دردهایی مشترک دارند که باعث آرامش و التیامم می شود… سوم اینکه خواندن مطالب شما و دوستان اندک دیگری که به عنوان مدیران کارآفرین فعال در عرصه انفورماتیک کشور مینویسند باعث دلگرمی و تشویق من به نوشتن میشود هر چند که دیر به دیر و پراکنده مینویسم اما اگر نوشتههای منظم دوستانی مثل شما نبود شاید همین ها را هم نمینوشتم … به هر صورت برای شما و بهساد آرزوی موفقیت روزافزون دارم و امیدوارم همواره فرمانده موفق جنگ نابرابر کارآفرینی باشید … گاهی فکر می کنم اگر بهانه ای برای جنگیدن نباشد چیز مهمی از زندگی ما کم شده است …!
همان گونه که عرض کرده بودم به نظر من محتوی مطالب از حجم آن ارزشی افزون دارد. این موضوع را من به راحتی می توانم در مورد وبلاگ ایده بیان کنم. گرچه کم می نویسید، اما خوب می نویسید و من همواره از آن استفاده می کنم. از محبت شما نسبت به روزنوشتهای بهساد بسیار سپاسگزارم.
عجب…
من فکر میکردم که ۴ ماه نوشتم، خیلی کار مهمی کردم. روزی که شروع کردم فکر میکردم ۱۰۰ مطلب مینویسم و خداحافظ….
فهرست ماههای عمر وبلاگ شما،نشان میدهد که آن نشان کرگدن چندان بی دلیل هم نیست…سرسختی و سادگی….اما معرفت هم از نشانه های کرگدنی هست؟
عجب..
دنیای غریبی است…چقدر عمرمان دارد زود میگذرد..
امیدوارم که همیشه باشید، همیشه بنویسید و موفق باشید…
سربلند باشید
آقای کمالیان عزیز: از محبت و مهم تر از آن از انتقادهایی که همواره نسبت به من و روزنوشتهای بهساد داشته اید، بسیار سپاسگزارم. از همه چیز و مطلبی که نوشته اید. من باور دارم ورود شما به زمینه وبلاگ نویسی یک فرصت خوب برای کسب تجربه من و امثال من است که تاکنون بسیار از آن فراگرفته ایم. موفقیت و پیشرفت شما، باعث افتخار هر چه بیشتر من به یک صنعتی اصفهانی اصیل خواهد بود.
سلام مهندس جان تبریک بنده را هم پذیرا با شید.
از محبت شما سپاسگزارم
سلام هفت ساله شدن روزنوشت ها را تبریک میگویم. امیدوارم همیشه و همیشه بنویسید چون خواندن نوشته های شما به ما امید و دلگرمی و مطالب آموختنی فراوانی میدهد. ممنون که داشتههای باارزشتون را با ما به اشتراک میگذارید.
حسی دارم که دوست دارم مدیران جوان همینا خیلی زود موفق شوند. برای همین همیشه حواسم به نوشته های آنها و فعالیتشان هست. نمادی از باور و اعتقاد و شور و نشاط
از همراهی شما ممنون هستم و آرزومند موفقیت شما
تبریک میگم
موفق باشید
از تبریک شما و از اینکه خواننده روزنوشتهای بهساد هستید بسیار سپاسگزارم