درگیر هستیم، درگیر…. درگیر آن داستان کسب و کار جنگی که قبلن نوشته بودم. من یقین دارم که جنگ فیزیکی با دشمن بعثی، در بسیار موارد راحت‌تر بوده است از فعالیت امروز در عرصه کسب و کار. حداقل آن زمان جبهه مشخص بود و همدیگر را به قصد نابودی مورد حمله قرار می‌دادند. امروز باید با کسی بجنگی که باید رضایتش از خدمات شما تامین شود! از ما قوی‌تر است و بر حسب شرایط اگر هم زیاد بخواهی شمشیر را از رو بکشی، با یک ضربه خلاصت می‌کند. جبهه مقابل سربازانی دارد که برای خود و سازمان خود هم دل نمی‌سوزانند، تا چه برسد به من و امثال من. وقتی کسی تن به فسیل شدن سپرد، دیگر هر حرکتی از او بر می‌آید….سخت است. سخت اما تنها امید است که در این برهوت عقل و درایت و تدبیر ما را به سرزمین موفقیت رهنمون خواهد شد.
۳ دیدگاه
ما الان در محاصره ایم! خبری هم از نیروی کمکی نیست! آذوقه هم دارد تمام می شود، نیروهای خودی هم نارنجک به خودشان بسته اند اما اشتباهی دارند می روند زیر تانک های خودمان!،…، خلاصه حاجی کجایی که سیدت رو کشتند!!؟
از شوخی گذشته، اگر امید را هم از ما بگیرند که چیز دیگری نمی ماند. راستش برای اولین بار دلم می خواهد سال ۹۰ همین امروز تمام شود و سال ۹۱ حداقل یک سال آرام و بی تلاطم باشد تا بتوانیم ساده تر کار کنیم.
همین!
امروز از ساعت ۳ بیخوابی به سرم زد و خوابم نبرد. دقیقا به همین موضوع فکر می کردم که کاش سال ۹۰ زودتر تمام شود. اما فکر کردم که هیچ چیز قرار نیست تغییر کند. نه قرار است اقتصاد عوض شود و نه شرایط دیگر .. شاید باید خود ما عوض شویم!
به همین دلیل است که شمس تبریز فرموده، ایام مبارک باد از شما. مبارک شمایید. ایام می ایند تا به شما مبارک شوند و من به همین سیاق می گویم که ایام به تغییر ما تغییر خواهند کرد.
درست می گویید.
این آرزوی خاتمه سال هم از همان تلفی ما شرقی ها به مساله زمان ناشی می شود که فکر می کنیم در هنگام تحویل سال نو همه چیز از نو شروع می شود.
اما همانگونه که فرمودید و به درستی هم نقل قول کردید ایام به تغییر ما تغییر خواهند کرد.
در مورد بی خوابی: متاسفانه مدتهاست که به کم خوابی و یا بیخوابی های وقت و بی وقت دچار شده ام، منشاء آن البته کسب و کار نیست، کودکی است که با گریه های ناگاه شبانه اش خواب را از چشم ما می گیرد، گاهی! 🙂
همین!
ما الان در محاصره ایم! خبری هم از نیروی کمکی نیست! آذوقه هم دارد تمام می شود، نیروهای خودی هم نارنجک به خودشان بسته اند اما اشتباهی دارند می روند زیر تانک های خودمان!،…، خلاصه حاجی کجایی که سیدت رو کشتند!!؟
از شوخی گذشته، اگر امید را هم از ما بگیرند که چیز دیگری نمی ماند. راستش برای اولین بار دلم می خواهد سال ۹۰ همین امروز تمام شود و سال ۹۱ حداقل یک سال آرام و بی تلاطم باشد تا بتوانیم ساده تر کار کنیم.
همین!
امروز از ساعت ۳ بیخوابی به سرم زد و خوابم نبرد. دقیقا به همین موضوع فکر می کردم که کاش سال ۹۰ زودتر تمام شود. اما فکر کردم که هیچ چیز قرار نیست تغییر کند. نه قرار است اقتصاد عوض شود و نه شرایط دیگر .. شاید باید خود ما عوض شویم!
به همین دلیل است که شمس تبریز فرموده، ایام مبارک باد از شما. مبارک شمایید. ایام می ایند تا به شما مبارک شوند و من به همین سیاق می گویم که ایام به تغییر ما تغییر خواهند کرد.
درست می گویید.
این آرزوی خاتمه سال هم از همان تلفی ما شرقی ها به مساله زمان ناشی می شود که فکر می کنیم در هنگام تحویل سال نو همه چیز از نو شروع می شود.
اما همانگونه که فرمودید و به درستی هم نقل قول کردید ایام به تغییر ما تغییر خواهند کرد.
در مورد بی خوابی: متاسفانه مدتهاست که به کم خوابی و یا بیخوابی های وقت و بی وقت دچار شده ام، منشاء آن البته کسب و کار نیست، کودکی است که با گریه های ناگاه شبانه اش خواب را از چشم ما می گیرد، گاهی! 🙂
همین!