بررسی عوامل عرضه و تقاضا در قیمتگذاری نرمافزار-۱
در بخش نظرات نوشته قیمت پایین فسفر، آقای اباذر نفیسی (که متاسفانه جز این نام، چیز دیگری از ایشان نمیدانم) نظر مبسوطی نوشتهاند که لُب آن به اشکالات نرمافزاریها در قیمتشکنی و رفتار صنفی بر میگردد. بنابراین، احساس کردم که باید کمی بیشتر در مورد قیمتگذاری نرمافزار صحبت کنم.
قیمتشکنی در بازار دلایل مختلفی میتواند داشته باشد. که عمده آن را میتوان در تاثیرپذیری از نیروهای پنجگانه پورتر خلاصه نمود. من در ادامه این مطلب و مطالب آینده به بیان برخی دلایل تکمیل و تفصیلکننده میپردازم:
قانون عرضه و تقاضا:
آدام اسمیت، در دویست و اندی سال پیش این نظریه را مطرح نمود که در یک اقتصاد آزاد، فعالیتهای اقتصادی خود به خود و بر اساس نظام عرضه و تقاضا حرکت میکند. در بازار رقابتی قیمت و مقدار تعادلی یک کالا با عرضه و تقاضای بازار برای آن کالا تعیین میشود. به زبان ساده افزایش عرضه و یا کاهش تقاضا هر دو موجب کاهش قیمت و قرار گرفتن آن در یک نقطه تعادلی پایین میشوند. در وضعیت اقتصادی کنونی، هر دو حالت وجود دارد. در مورد دلایل افزایش عرضه بهکارگیری یک مدل علت و معلولی میتواند تا حد زیادی راهگشا باشد..
این روزها به جز نگاه به برنامههای تولید انبوه دانشگاههای نامعتبر شناخته شده، کافی است که به برخی روستاها هم مراجعه نمود و در جایی که دبیرستان هم ندارد، چند واحد دانشگاهی از انواع و اقسام مختلف پیدا کرد که در صدر فعالیتهای خود، مهندس کامپیوتر! تربیت میکنند. کاری به لشگر دارندگان مدرک بیسواد که به شغلهای نامرتبط رو میآورند ندارم. در بین این جماعت هستند افرادی که به لطف امکانات سادهشده برنامهنویسی به شیوه Drag & Drop و Wizard (که البته به طور اصولی رد شده محسوب میشود) و بهرهگیری از سایتهای اینترنتی و مجموعههای DVD نرمافزارهای کِرَکشده، توهم مهندس بودن خود را دارند و با تکیه بر دورهگردی و رانت و … با قیمتهای ناچیز به ارائه خدمات میپردازند.
موضوع افزایش بیحد دارندگان مدرک تحصیلی (و نه دانشآموختگان) علاوه بر اثرات اقتصادی و ایجاد افزایش عرضه کاذب، صدمات و لطمات فراوانی را به حیثیت حرفهای فعالان بخش فناوری اطلاعات آورده است و در نهایت منجر به کاهش سطح فرهیختگی جامعه فناوری اطلاعات کشور شده است. همانگونه که همه میدانیم در زمان رقابت، انتخاب یکی از دو استراتژی ایجاد تمایز و یا کاهش قیمت (یا هر دو) یکی از راههای مقابله با رقبا میباشد. کاهش سطح علمی و فرهیختگی عرضهکنندگان (به موضوع تقاضا کنندگان در نوشتههای بعدی پرداخته میشود) از یک طرف و ضعف اقتصادی کلی جامعه از طرف دیگر باعث شده است که شرکتها عموما به جای به کارگیری روشهای ایجاد تمایز و افزایش کیفیت، به سیاست کاهش قیمت روی بیاورند و همه این دلایل به صورت زنجیروار، باعث افزایش ارائه خدمات و محصولات نرمافزاری و کاهش سطح قیمت، گردیدهاست. نمودار زیر به توضیح شماتیک مطالب گفته شده میپردازد.
در نوشتههای بعدی به تکمیل این مدل و بررسی تاثیرهای تقاضا در تعیین قیمت خواهیم پرداخت.
به خاطر این تحلیل جالب توجه بسیار متشکرم و بیصبرانه در انتظار بقیهی آن هستم.
از نظر لطف شما سپاسگزارم. امیدوارم با همکاری شما و سایر دوستان بتوانیم مطالبی را که آمیزه ای تجربه ایرانی و دانش بشری می باشد، تهیه کنیم.
هم نظر با شما، عقیده دارم آشفته بازار صنعت نرم افزار بیشتر شبیه یک بازار خرده فروشی یا یک شنبه بازار حراجی است که مشتریان را از رفتن به فروشگاه های اسم و رسم دار باز می دارد در حالیکه در بساط هر کس پر است از کالای کیفیت اما متنوع و ارزان! فروشنده ها هم به رسم بازار مکاره، چوب حراج زده اند بر آنچه دارند و هر کس دست مشتری را از سویی می کشد.
بازنده اصلی در این میان فقط فروشنده های حراجی و یاحتی فروشندگان معتبر خارج از بازار نیستند، بلکه مشتریانند که پولشان را بابت جنس بنجلی که به هیچ دردی هم نمی خورد هدر داده اند.
همین!
تعبیر جالبی بود… بازار مکاره نرم افزار…ممنون
با سلام مجدد و تشکر از تحلیل شما
بنظرم در بحث عرضه و تقاضا باید با کمی دقت بیشتر صحبت کرد. نشود یک وقتی که این بحث خوب تبدیل شود به فرافکنی ما شرکتها که خوب برای رقابت باید قیمت پایین بدهیم و اگر ندهیم دیگری و دیگری عمل میکنند و کلاه ما پس معرکه است. باز هم بر میگردم به اینکه این همه جای دنیا رایج است که اعضای یک صنف کنترل یک بازار یا بخشی از یک بازار را خود به دست میگیرند. چیزی که در ایران هم رایج است اما نه در صنف نرم افزار. یعنی شرکتها باید بنشینند برای حداقل سه بخش بازار فکر جدی بکنند. یکی خودشان، شیوه تعیین قیمت، شیوه بدست آوردن هزینه تولید، شیوه های محاسبه هزینه های سربار و … عموما چون افراد فنی شرکتهای نرم افزاری را اداره میکنند فکر میکنند میشود با همان تحلیل نرم افزاری به اقتصاد و فروش موفق هم دست پیدا کرد. در صورتیکه من در اصفهان با شرکتهای زیادی ارتباط داشتم که هنوز نمیدانستند اگر کارمندشان ۱۲ ماهه قرارداد دارد ۱۰ ماه کار میکند و ۱۸ ماه حقوق میگیرد پس هر رقمی که مستقیم به وی پرداخت میکنند در واقع رقمی معادل ۱.۸ از جیب شرکت خارج میشود بعد از یکی دو سال کار کردن با این دوستان، حداقل در مناقصات دیگر از اعداد خیلی پرت خبری نیست مگر تازه واردهای نا آشنا. دوم برای فرهنگ سازی مشتری و اینکه TCO یک محصولی که میخرد را بتواند حساب کند و بعد خرید را انجام دهد. که این کاری بلند مدت است اما بسیار به منفعت همه. سوم برای فارغ التحصیلان. این نمیشود که فقط حرف اینرا بزنیم که عده ای می آیند و (به زبان ساده) با نرم افزار ارزان کار ارزان میدهند و میخورند و میبرند. باید برای بکارگیری ارزان و هدایت اینها هم فکر کرد که البته خیلی هم سخت نیست. (کارهایی مثل باشگاه نرم افزاریها و شکستن کارها به ماژولهایی ساده که ظرف یکساعت نوشته شود و طرف نفهمد در چه پروژه ای از آن قرار است استفاده شود یکی از چندین روش است ) بهرحال به قول شما لب کلام اینکه برای اداره یک بازار، تنها تحلیل و نقد آن کافی نیست. اگر قدمی برداشته نشود، هر روز وضعیت بدتر میشود.
پی نوشت : ضمنا با عذرخواهی از اینکه خودم را معرفی نکردم رزومه کاری خود را به ایمیل بهساد ارسال میکنم
یادم هست که زمانی در ارتش زمانی که فردی افسر بود (درجه ستوان سه به بالا) از مراتب و شئون خاصی برخوردار بود. البته افراط های غیر قابل قبولی هم در آن وجود داشت. زمانی تصمیم بر آن شد که افراد دیگر هم با شرایطی آسان تبدیل به افسر بشوند. نتیجه این شد که نه حرمتی برای درجه و سلسله مراتب باقی ماند و آن افرادی که تازه افسر شده بوده بودند رفتاری در شان درجه خود داشتند. این بود که به تدریج اصطلاح افسر فابریک و غیر فابریک در ارتش رایج شد. افسر فابریک اویی بود که چهارسال دانشکده افسری را گذرانده بود و باور داشت که باید یک فرمانده باشد و افسر غیر فابریک اویی بود که دانشکده جنگ را نگذرانده بود و هنوز هم رفتار درجه داری داشت. متاسفانه در مورد مهندس هم همین موضوع صدق می کند. با این تفاوت که همه مثلا دوران دانشکده را گذرانده اند. اما تفاوت است بین رفتار کسی که در یک دانشگاه واقعی درس خوانده است، زیر فشار تکلیف و کوییز و امتحان بوده و یک استاد هموارد در کنار اوست. با کسی که در بهترین حالت در پایان هفته یک استاد پروازی برای او چند خط روی تابلو نوشته است. این مثلا مهندس ها کمتر پیش می آید که رفتاری مهندسی داشته باشند. اصولا از فرهیختگی لازم برای یکپارچگی صنفی برخوردار نیستند. البته این شرایط که پیش می آید برخی از دارندگان مدرک دانشگاه های خوب هم که از فرهیختگی لازم برخوردار نیستند به جمع آن ها می پیوندند.