نقش مدیران شرکتهای خصوصی در توسعه فقر و بیعدالتی
علی واحد عزیز در نوشتهای ارزشمند به همراه بخش نظرات آن به موضوع کودکان زباله جمع کن و نقش شرکتها در رفع این معضل پرداختهاست. میشد این نوشته را ذیل نوشته او مطرح کنم، اما ترجیح دادم به دلیل اهمیت موضوع در روزنوشتهای بهساد هم به آن بپردازم.
کودکان کار به عنوان زیرمجموعهای از فقر و بیعدالتی، نتیجه مستقیم ضعف مدیریت و فساد اقتصادی هستند. باور عمیق دارم که بهترین و آگاهانهترین و شاید سختترین راه کمک به این کودکان پرهیز از فساد اقتصادی و به طور مشخص پرهیز از پرداخت رشوه است.
در واقع پرداخت رشوه به منزله تخریب پایههای اقتصادی کشور بوده و در چنین شرایطی است که فقر در اعماق جامعه ریشه میدواند. مدیر یک شرکت خصوصی در هنگام پرداخت رشوه با آسیب رساندن به نظام اقتصادی کشور، زمینه مرگ یک کودک بیمار را فراهم مینماید و اوست که به عنوان یکی از عناصر فساد باعث میشود که پیرزنان خسته و تنها در کنار خیابان و در سرما و برف و باران به دستفروشی بپردازند.
لازم نیست به حلبیآبادها و حاشیه شهر و یا روستاهای دورافتاده برویم. لازم نیست که حتی از مشغلههای خود کم کنیم. کافی است که هر چند وقت یکبار به جای آژانس و وسیله شخصی از اتوبوس و مترو و وسایل عمومی استفاده کنیم و نگاه کنیم به صورتهای خسته و زرد و تکیده مردم کشورمان. کنار خیابان نگاه کنیم به پیرمردهای خسته پینهدوز و با خود بگوییم که با دامن زدن به فساد اقتصادی چه نقشی در ازدیاد رنج و درد این مردمان و توسعه فقر داشتهایم. آیا خود را خواهیم بخشید؟
این دست نوشته های شما عجیب به دل می نشیند. یک جور صداقت ناب، یک جور بغض از بی عدالتی، یک جور تعهد به باورهای اخلاقی درست….
اگر یک نفر، فقط یک نفر، به خاطر این نوشته های رشوه ندهد یا نگیرد، یا وجدانی بیدار شود، شما نتیجه کارتان را دیده اید.
به شما بابت داشتن چنین حس قوی و به کارکنان بهساد به خاطر داشتن چنین مدیری تبریک می گویم.
@علی واحد: بازهم مثل همیشه از محبت و نظر لطفی که دارید ممنون هستم. قطعا این کلمات به دل فردی می نشییند که مانند شما دارای روحی پاک و وجدانی بیدار باشد. اما بیش از همه چیز باید از شما تشکر کنم که با همان چند خط که نوشتید به درستی یادآور شدید که غم بینوایان را نباید فراموش کرد و سپاسگزارم از فرصتی که از درون غفلت های من خلق کردید برای نوشتن.