“من اشتباه کردم”
چند سال پیش در جایی خواندم که کمتر مدیری این سه کلمه را در یک جمله به کار میبرد. اما میخواهم اعتراف کنم که “من اشتباه کردم”. امسال و به خصوص این ماه خیلی زیاد به عملکرد چندین ساله خود در بهساد فکر کردهام. در این مدت ممکن است که تصمیمهای درستی هم گرفته باشم، اما به یقین اشتباههای کاری زیادی داشتهام که چند روز گذشته، زیاد در ذهنم آنها را مرور کردهام و بنا دارم که برخی از آنها را به اشتراک بگذارم:
-
تاکید زیاد بر تکنولوژی: یکی از مشکلات مدیران متخصص و مهندس این است که همه چیز را در چارچوب تخصص فنی خود و تکنولوژی میبینند و نه تنها از سایر ابعاد کسب و کار غافل میشوند، بلکه گاهی سایر تخصصهای دیگر را زیر سئوال هم میبرند. اینکه هر مشکلی یک راه حل تکنولوژیک داشته باشد و همواره بخواهیم خود را مجهز به سختافزارها و نرمافزارهای و حتی روشهای مدیریتی مارکدار و پیشرفته کنیم، یک چاه عمیق محسوب میشود که باید از آن پرهیز کرد. اینکه بخواهیم توجه خود را به طور انحصاری بر موضوعات تکنولوژیک معطوف نمود و به خصوص در ارتباط با مشتریان دارای این توهم بود که چون ما از بهترین و کارآمدترین تکنولوژی استفاده میکنیم، پس دیگر مشکلی نه در بازاریابی وجود دارد و نه در کاربری، یک اشتباه بزرگ است. تکنولوژی هرگز کافی نیست.
-
لذت: علی واحد عزیز به تازگی پرسیده است که لذت بهتر است یا ثروت؟ در پاسخ پرسش او نوشتهام که به نظر من لذت بردن از کار و زندگی مهم است، اما اشتباهی که من همواره داشتهام این است که در کنار لذتهایم در بهساد، به کار بی لذت کمتر اهمیت میدادم. به عنوان نمونه من از حسابداری و امور مالی و هر آنچه که به پول گرفتن و حساب کتاب کردن ربط پیدا میکند، بدم میآمده است. باید اعتراف کنم که در چنین شرایطی حتی بهترین حسابدار دنیا هم نمیتوانسته به من کمک کند و این به طور دقیق همان نقطهای بوده است که از آن آسیبهای زیادی دیدهایم. شرکت داری که هیچ! زندگی درهم است. شرکت بر اساس خوش آمدن یا بد آمدن ما اداره نمیشود و الزامات کسب و کار ربطی به علاقه ما ندارد! رفتار ناخوشایند مشتری با ما یک “مشکل” نیست که بخواهیم در مورد مواجه شدن و یا نشدن با آن تصمیم بگیریم. رفتار حتی گاه توهینآمیز مشتری بخشی از واقعیتی است که باید آن را جزء کسب و کار دانست و پذیرفت. پرداختن به کارهای بیلذت و سخت، خود متضمن به وجود آمدن لذتی عمیق است که در بلند مدت و در کنار توسعه کسب و کار به دست میآید.
-
همهچیز بر مبنای درک و اعتقاد خود: نوعی نگاه دیگر داشتن به وقایع و پدیدههای اطراف از الزامات کارآفرینی است. اما باید قبول کرد که برخی قوانین نوشته و یا نانوشته اطراف هم بر مبنای واقعیتهای زمانه شکل گرفته است و نمیتوان همه آنها را انکار کرد. به عنوان مثال در افتتاح اولین حساب بانکی شرکت، نزدیک بودن و خلوت بودن شعبه بانک به عنوان پارامترهای افتتاح حساب برایمان معیار بود و بر مبنای همین پارامترها اقدام به افتتاح حساب بانکی در آنسوی خیابان کردیم! اما در هنگام درخواست اولین ضمانتنامه بانکی متوجه شدیم که شعبه خلوت و نزدیکی که ما در آن حساب داریم، اصلا اجازه صدور ضمانتنامه بانکی بیش از یکمیلیون تومان ندارد و اینکه شرکتها در شعبههای بزرگ و شلوغ حساب بانکی دارند حتما دلیلی دارد! ایجاد توازن میان درک خود و قوانین محیط، یکی از اصول اساسی کسب و کار است.
سلام و روز خوش
اینکه به عقب برگردی، به کارنامه ات، نه فقط در کار،بلکه در زندگی هم، و آن را بنویسی، بی سانسور و روشن، شجاعتی بزرگ است. همه ما کم و بیش به اینها فکر میکنیم، از بعضی رنج میبریم، اما نوشتنش، و منتشر کردنش، نه این کاری نیست که همه بکنند. این جای تبریک دارد.
اما فکر کنم بحث سن و سال هم هست. من وقتی به آستانه ۴۰ سالگی رسیدم، میدیدم که دائم در حال خود سنجی هستم. در روابط کاری، دوستی ها، خانواده و … گویا در این سن آدم خودش شروع میکند به تنظیم یک اظهار نامه برای خودش…
شک ندارم که با این دید روشن و وسیع، این خود سنجی شما،شروعی است برای اوج گیری در دوره بعدی عمرتان.
سربلند باشید
سلام.
تجارب تلخ ولی مفیدی بودند. امیدوارم در ادامه راه موفقتر باشید.
شهامت شما کار دست من می دهد! اینکه از اشتباهاتتان نوشتید باعث می شد که من هم به کارهایی که کرده ام و کارهایی که نکرده ام فکر کنم و لیست مشکلاتم را بنویسم. شاید آنها را در وبلاگ هم نوشتم. اما مهمتر آن بود که شما مرا وادار به تفکر کردید.
ممنون
تقریبا همه شرکتهایی که توسط افراد فنی تاسیس شدهاند همین اشتباهاتی که شما فرمودید را انجام دادهاند ولی فرق کسانی که میتوانند ادامه دهند و کسانی که خیلی زود شکست میخورند در همین نگاه به عقب و نگاه انتقادی است، قطعا روحیه انتقادی شما به خودتان و کسب و کارتان باعث کاهش اشتباهات میشود… و به اشتراک گذاشتن آنها دیگران را نیز کمک میکند تا با استفاده از تجربیات شما کمتر اشتباه کنند …
سلام…این شهامت به اعتراف اشتباهات قابل تقدیره..موفق باشید
@وفا، افشار محبی، علی واحد، امیر نام آور، محمد آزاد: واقعا از محبت همگی ممنون هستم. واقعیت این است که فکر می کنم گفتن چند اشتباه در میان خیلی از اشتباهات زیاد هم شهامت نمی خواهد. این لطف شماست
@وفا: درست می گویید، من در حال نزدیک شدن به چهل سالگی هستم و این روزها شدید در حال خودسنجی هستم.
@علی واحد: بدون شک عنصر تفکر همواره در زندگی شما وجود دارد و مطلبی را که در مورد من نوشتید، مثل همیشه، از سر لطف شما می دانم.
دست مریزاد ، واقعا جای تقدیر دارد این شهامت و این نوشته …
این جملات نشان از تجربیات شما دارد:
“به عنوان نمونه من از حسابداری و امور مالی و هر آنچه که به پول گرفتن و حساب کتاب کردن ربط پیدا میکند، بدم میآمده است. باید اعتراف کنم که در چنین شرایطی حتی بهترین حسابدار دنیا هم نمیتوانسته به من کمک کند و این به طور دقیق همان نقطهای بوده است که از آن آسیبهای زیادی دیدهایم. شرکت داری که هیچ! زندگی درهم است. ”
رابرت کیوساکی هم در کتاب پدر پولدار پدر بی پول اهمیت حسابداری وامور مالی را در موفقیت مالی بسیار می داند.