شمص تامین

این دومین نوشته با عنوان شمص تامین است. اولین نوشته را من در فروردین ۸۷ نوشتم و از شرکت شمص به عنوان یک شرکت خوب و پیشرو یاد کردم (من همیشه‌ هم منفی نمی‌نویسم!). عمده بدنه مدیریتی این شرکت را دانش‌آموختگان صنعتی شریف تشکیل می‌دادند و در راس آن‌ها مهندس شاه‌میرزایی، یک مدیر باسواد، جوان و جسور و در عین‌حال متواضع محسوب می‌شد. بعد از دوران طلایی طرح تکفا (سال‌های ۸۲ – ۸۳ ) که من از آن به عنوان بهار IT کشور یاد می‌کنم (و چه زود خزان شد آن بهار)، شاید معدود جایی که می‌شد جوانه‌های رشد و شکوفایی و امید را در حوزه فناوری اطلاعات کشور مشاهده کرد، همین شرکت شمص و شرکت توسعه سلامت الکترونیکی هدی (به عنوان زیر مجموعه آن) بود. پروژه اصلی شرکت هم، کارت هوشمند سلامت تعریف شده بود که بهساد نیز به عنوان یکی از کارگزاران آن به شمار می‌آمد.

این پروژه با سرمایه‌گذاری چند میلیارد تومانی سازمان تامین اجتماعی کشور شکل گرفت. با این‌حال بر اساس مطالعات انجام شده، فقط جلوگیری از سوءاستفاده‌‌‌های رایج در نظام بیمه‌ سلامت کشور به عنوان یکی از نتایج این طرح، می‌توانست کل هزینه آن را خیلی سریع جبران نماید. (به عنوان نمونه دوستان در بررسی پرونده‌های بیمه متوجه شده بودند که یک خانم در طول یک‌سال چندین بار پرونده زایمان تشکیل داده و هزینه آن را دریافت کرده است!)

پس از صرف هزینه‌های سنگین و صدور کارت‌های هوشمند در استان پایلوت و شروع قریب‌الوقوع طرح، ناگهان باد خزانی، به شمص می‌رسد و جوانه‌‌‌های نورس آن را پرپر می‌کند. به دلیل برخی چالش‌های سیاسی که بی‌ارتباط با عمل‌کرد شمص نبود، مدیرعامل سازمان تامین اجتماعی کشور به ناگاه عزل شده و همان شب! هیئت مدیره شمص تامین نیز تغییر پیدا می‌کند. پروژه کارت هوشمند سلامت متوقف (و نابود) می‌شود. کادر مدیریتی و فنی شمص هر یک به گوشه‌ای می‌رود.

مدت‌هاست که پیگیر تتمه مطالباتی‌ هستیم که با تغییر ساختار مدیریتی شمص، همه آن معلق (و احتمالا از بین‌رفته) شد. امروز برای پیگیری آن و پیگیری مسائل مالیاتی به شمص رفته بودم. از آن شرکت بزرگ چندین طبقه، چیزی جز یک اتاق (آن‌هم برای رسیدگی به مسائل مالی) درون یک شرکت دیگر باقی نمانده بود. کارگزاران دیگری بودند که حتی نتوانسته بودند ضمانت‌نامه بانکی خود را آزاد کنند. به یقین زیان مالی بهساد خیلی در این عرصه، مهم نیست. حتی هزینه‌های میلیاردی از بین رفته پروژه‌ هم با فروش روزانه نفت جبران می‌شود (دارندگی و برازندگی!) اما از بین رفتن یک‌پارچگی یک گروه هم‌آهنگ، زایل شدن امید برای انجام کارهای بزرگ و ضربه به دانش‌محوری جامعه، چیزی نیست که به سادگی بتوان آن را جبران کرد.

حال که قرار نیست پروژه کارت هوشمند سلامت افتتاح شود و مسئولان روبان رنگی پاره کنند و از یکدیگر تشکر کنند، وظیفه خود میدانم که از همه افراد شرکتهای شمص و هدی به خاطر زحماتی که در این پروژهها متحمل شدند به سهم اندک خود، قدردانی کنم.

۱۱ دیدگاه

  1. من از ابتدا یه آشنایی کلی با سیستمی که می خواستند پیاده کنند داشتم نمی دونم نظرم چقدر می تونه درست باشه ولی پرژوه ای که فقط توی ۲-۳ تا کشور خاص اونم با شرایط بازار IT که اونها دارند که مسلما با ما قابل قیاص(س) نیست اجرا شده از همون اول محکوم به شکست بود شما تصور بکن قرار باشه در هر مطب کامپیوتر ، یک دستگاه کارت خوان تو هر داروخنه ای هم همین تور بعد تصور کن دکتری که به زور به یه بیمار ۳-۴ دقیقه وقت می دهد بشینه دارو تایپ کنه عمرا این سیستم راه می افتاد. همین

  2. @علی واحد: مملکت برای حضرات شده موش آزمایشگاه و به نظر می رسد سرمایه های تلف شده ای که دل شما و من برای آن ها می سوزد، هزینه سعی و خطای آقایان است.

  3. @آقای مهدی عزیز
    چندین سال پیش شرکتی تاسیس کردیم، خیلی کوچک، هدفش را نوشتیم “تجارت الکترونیک” ثبت شرکتها آی به ما خندید. گفت شما واقعا فکر میکنید روزی در این مملکت کسی خرید و فروش الکترونیک میکند؟ البته ما خیلی خوش فکر نبودیم، فقط روند کارها را در دنیا نگاه کرده بودیم. شما فکر میکنید بحث RFID به جای برچسب اموال در کشور ما به کجا میرسد؟ از این مثالها البته زیاد است و صد البته فرمایش شما هم درست است.
    من دلم میخواست که روزی ما آنقدر توسعه می یافتیم، که گزارشهای امکان سنجی تمام پروژه ها در سایتی قرار میگرفت، و آدمهای معلوم و نه ناشناس آن را ارزیابی و اعلام نظر میکردند و بعد به اجرا میرفت. آن وقت همه در پروژه سهیم بودیم و …
    @علی واحد…بیائید قبول کنیم که برخی از آن شرکتها، و آن پروژه ها، و آن اقدامات هم فکر شده نبود. همین عدم تعمق بود که شاید فرصت سوزی کرد، استعدادهای بیشتری را فراری داد و … اما مهم این است که امثال شماها مانده اید و پیش میروید….موفق باشید…
    آخر من هم دلم میسوزد…شاید بیشتر از شما، که من فرصتم کمتر است..
    به قول دوستان: همین!

  4. @ مهدی
    به جز آنکه آقای آواژ در مورد شکست پروژه و کسب و کار گفتند که این معنی را می دهد که ما فقط مجری هستیم ، نکته دیگری هم هست.
    من هم مثل شما دورادور در جریان این پروژه و از نزدیک در جریان پروژه کارت هوشمند سوخت بودم. هر دو هم به نظر من در ابتدا غیرممکن و یا حداقل سخت به نظر می رسید.
    اتفاقا فکر می کردم کارت هوشمند سلامت پروژه قابل اجرا تری نسبت به کارت هوشمند سوخت باشد، چرا که محل های استقرار آن ساده تر می توانست به شبکه وصل شود و …
    اما همانگونه که الان می دانید کارت هوشمند سوخت با آن تعداد تراکنش بالا و گستردگی شبکه عملیاتی شده است و سالها است دارد جواب خود را به نظر من خوب پس می دهد، اما کارت هوشمند سلامت خیر.
    درست است که ورودی اطلاعات در کارت هوشمند سلامت بیشتر بود، اما آن مثال را که گفتم به این خاطر بود که اگر تصمیم گیرندگان می خواستند و می توانستند، می شد این پروژه عملیاتی شود حتی اگر شده به شکل ناقص.
    اینکه آن درست شد و این نه، نه به خاطر شرکتهای مجری بلکه به خاطر نگاه مسؤولان و مدیران عالیرتبه کشور است به دو پروژه، یکی برایشان سود آور بود (کاهش مصرف سوخت و کاهش قاچاق و …) دیگری نه… به همین سادگی. این وسط شرکتهای مجری هزینه این تصمیم گیری را پرداختند.
    همین!

  5. @وفا
    فرمایش شما درست است. خیلی شرکتها که دیگر نیستیند را حاصل مدیریت نادرست و یا برنامه ریزی اشتباه، بلند پروازانه و یا نامنطبق با وضعیت IT ایران می دانم. اما در این میان هم بودند شرکتهایی که به خاطر سیاستها و یا تنگ نظری ها تعطیل شدند.
    در هر دو صورت همانگونه که گفتم و گفتید هم سرمایه و هم استعداد هدر شد.
    در مورد خودما هم یا پوستمان کلفت است که مانده ایم، یا آنقدر محتاط یا کوچکیم که تغییرات روی ما اثر کمی دارد و یا آن اهریمن پشت در شرکت ما نشسته و خودمان خبر نداریم! نمی دانم!
    به قول خودم: همین!

  6. @علی واحد
    غرض عرض من سیاستهای غلط و اشتباهات آن شرکتها نبود. چه مثال قشنگی زدید در مورد کارت های هوشمندی که یکی نشد و دیگری شد. در حالیکه پست من منتظر تائید بود، فرستادید و لذت بردم. غرض من سیاستهای غلط در مثلاً طرح تکفا بود. رشد بادکنکی داد. مجله تکفا یادتان هست؟ حرفهای آقای مهندس جهانگرد را یادتان هست؟ عده ای را وارد ریسکهای حساب نشده و پخته کردند و رفتند.
    همان زمان هم چه بسیار پروژه ها را شروع کردند و ناتمام رها شد. راستش به نظر من بودجه تکفا هم درست خرج نشد.
    شما نه و امثال شما و شاید من، نه به خاطر پوست کلفت مانده ایم/اید، نه به خاطر محتاط بودن، آن اهریمن هم از روزی که اولین سربرگ را چاپ کردید/دیم، پشت در بوده و هست و خواهد بود.
    خودم را میگویم، آمده ایم که کار کنیم، کمک کنیم، از بهتر شدن لذتی میبریم که از سودهای کلان بردن نمیبرسم. ما آمده ایم بمانیم. ما خود را صاحب حق میدانیم، چون مانده ایم و خاک خورده ایم. بهایش را هم میپردازم.
    به قول شما : همین 🙂

  7. @وفا: اگر من تکفا را بهار IT کشور می دانم، دلیل این نیست که بر آن نقدی ندارم. من در زمان تکفا یکی از منتقدین سرسخت آن بودم و حتی در جلسه ای موضوع را برای آقای مهندس جهانگرد هم مطرح کردم. تمام حیف و میل ها و بی تدبیری هایی که در تکفا صورت گرفت و همه می دانیم درست. اما شما فضا را مقایسه کنید! چه فضایی آن روز بود و چه فضایی امروز است. چه انرژی مثبتی آن روز بود و چه خاک مرده ای امروز! نکته دیگری نیز وجود دارد این است که من فکر می کنم که اگر در همین فضای یاس آلود امروز پروژه های IT موفقی داریم، نتیجه سرمایه گذاری فرهنگی و تکنولوژیک تکفا است. یادم نمی رود وقتی که نتایج پروژه معماری سازمانی وزارت جهاد کشاورزی (که یکی از مجریانش بودیم) به بایگانی رفت و خاک خورد، از آقای دکتر شمس (که دیگر در جهاد نبود) پرسیدم که نتیجه این پروژه چند صد میلیونی چه بود؟! پاسخ خوبی ایشان به من داد و آن پاسخ این بود که ما خرج کردیم تا حداقل مفاهیم IT و معماری به عنوان دانش ضمنی سازمان تسری یابد. همین استدلال را عزیز دیگری داشت که متولی ICDL برای مدیران بود.
    این دانش باعث شد که مدیران و کارشناسان سازمان ها شاید فقط کمی به دانش فناوری اطلاعات مجهز شوند و اتفاقا در سالهای بعد از سال ۸۴ بود که پروژه عظیمی مانند کارت هوشمند سوخت و بانکداری الکترونیک با تکیه بر همان دانش از پیش ایجاد شده مدیران به نتیجه رسید.
    به عنوان دلیلی دیگر یادم هست که اولین مواجهه یک استاندار دولت نهم با مقوله IT بسیار نا امید کننده بود. اما او شاید بر اثر آگاهی سازمانی از پیش ایجاد شده یکی از بهترین بهره برداران فناوری اطلاعات بود.
    به هر حال مخلص کلام اینکه در دینامیک سیستم ها، اثر یک تصمیم ممکن است سال ها بعد آشکار شود. آنچه که تکفا کاشت، با تمام بی تدبیری ها و سوء مدیریت های دولت های بعد، در سالهای بعد از ۸۴ به بار نشست و دردناک اینکه این سوء مدیریت ها و بی تدبیرهای فعلی در سال های بعد روزگار سخت تری را برای ما به همراه خواهد داشت.

  8. @مجید آواژ: من هم در بهار IT بودن تکفا با شما مخالفتی ندارم. ولی به نظرم این طرح مصادره شد. در مورد ICDL شخصاً داستانی دارم که خوب نشان میدهد:
    میدانید که ICDL در تمام دنیا متولیانی دارد که باید محتوای سی دی ها و کلاسها و غیره را تائید کنند. در ایران هم این دفتر درست شده بود و به درست یا غلط متولی آن دفتری در آموزش و پرورش بود (هست؟). ما اولین سی دی آموزشی ICDL را که تائیدیه این دفتر و نیز تائیدیه دفاتر کشورهای حاشیه فارس و دفتر مرکزی این نهاد در ایرلند را داشت تولید کردیم. فکر کنم هنوز هم ما تنها دارنده این تائیدیه در ایران هستیم. با بخشنامه دولت مبنی بر اجباری شدن این مدرک و آموزش آن، میتوانید حدس بزنید که انتظار چه فروشی را داشتیم. میدانید قیمت این بسته، که ویژگیهای فنی بارزی داشت،‌چند بود؟ ۸۰۰۰ تومان، و قیمت دوره ها؟ بالای ۱۰۰ هزار تومان. ولی ما وصل نبودیم و نیستیم….نمیدانید بر ما چه گذشت تا این تائیدیه را گرفتیم…خیلی سخت بود…
    اما باور میکنید که این محصول هزینه تولیدش را در نیاورد؟ موضوع را شخصا با آقای م جهانگرد مطرح کردم: ۲ بار. یک بار که در Gitex غرفه داشتیم و یکبار هم در الکامپ. گفت با دفتر مکاتبه کنید، کمک میکنیم. اما حتی جواب ما را هم ندادند. نسخه های زیادی از آن محصول هنوز در انبار شرکت خاک میخورد،‌ در حالیکه واقعا محصول خوبی بود و برای هیچکدام از آن تائید ها هم هیچ کار خلافی (پول و پارتی و …) نکرده بودیم،‌ ولله.
    بی شک بسیاری افراد مثل ما فدای باند بازیهای آن دوران شدند،‌ مسئله ای که امروز هم متاسفانه ادامه دارد، شاید به قول شما بدتر…
    خیلی دوست دارم آن عزیز متولی ICDL (که فکر کنم من هم میشناسمش) از آن زمان بگوید تا برایش باز گویم…شاید بهتر است بماند..
    نوشته های شما،‌اما به دلم سخت می نشیند، شاید چون از دل بر آمده،‌ نمیدانم.
    ببخشید اگر مفصل شد…
    سربلند باشید

  9. از محبت شما نسبت به خود و روزنوشتهای بهساد سپاسگزارم. همانطور که عرض کردم من منتقد جدی طرح تکفا بوده ام و به طور طبیعی داستان سی دی آموزشی ICDL را هم از شما می پذیرم. آن زمان هم دزدی بود و چه دزدی هایی کلانی در تکفا اتفاق افتاد. آن زمان هم رانت بازی بود و چه رانت بازی های کلانی که در تکفا اتفاق افتاد. من به چشم خود قراردادهای صوری، جابجایی ردیفهای بودجه، رشوه و …مسائل دیگری را در تکفا دیدم. (دزد، دزد است برایش تکفا مکفا فرقی نمی کند) اما برآورد حرکت کمی مثبت بود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *