ساحل افتاده گفت
گرچه بسی زیستم هیچ نه معلوم شده ، آه که من کیستم
موج زخود رسته ای تیز خرامید و گفت
هستم اگر می روم ، گر نروم نیستم
عرض شود که امروز بود ، صدا زده بودند رادیو اراک برای مصاحبه در مورد کارآفرینی ، در برنامه فکر ایرانی ، یک نیم ساعتی بود که صحبت کردیم از هر دری و سخنی ، برنامه خوبی بود، من هم راحت هر چه دلم خواست گفتم. البته این آقای مجری هم خیلی زیاد دیگر تحویل گرفت . آنقدر در مورد هنر و هنرمند و از این جور چیزها گفت که یادم رفته بود موضوع چیست ، من هم البته از کویر و ستاره و افق گفتم.
در راه برگشتن هم که تصادف کردم و از دل و دماغم در آمد.