این ذهن مشغول

در چند سال گذشته این اولین بار است که چنین دچار تاخیر در نوشتن شده‌ام که بابت آن از همه خوانندگان محترم روزنوشت‌های بهساد عذر خواهی می‌کنم.

البته این دیر نوشتن دلایل خاص خود را دارد که بخشی از آن شخصی است و بخشی دیگر به شدت این روزهای من در بهساد باز می‌گردد. اما بخش مهم‌تر مربوط به آن است که این روزها خیلی زیاد مشغولیت ذهنی دارم. هفته‌هاست که اصطلاح “جنگ در همه جهات” را با خود مرور می‌کنم. جنگ در همه جهات کار هر روزه ما هست. تلاش‌های زیادی داریم که مشتریان را متقاعد کنیم که باید هزینه‌های توسعه و نگهداری سیستم‌ها را افزایش دهند. وضعیت مالی خوبی ندارند و برای برخی از آن‌ها هنوز سیستم یک ابزار تجملاتی محسوب می‌شود که بدون آن‌ هم می‌شود کار سازمان را جلو برد. حسابرسی سازمان تامین اجتماعی هر سال یک سری از مسائل را با خود به همراه دارد که به آن عادت داریم. حوزه منابع انسانی خود به تنهایی یک شغل محسوب میشود. مسائل مربوط به تحویل پروژهها و بهرهوری و … هر یک به جای خود. از مسائل فراساختاری حرفی نمیزنم که حکایت مثنوی است و هفتاد گیگابایت اطلاعات! نه بحث گله ای است و نه شکایتی. چون این مشکلات هستند که واژههایی مانند هدف و پایداری و اعتقاد را معنی میکنند. اینکه آدمی شکلی میان اشکال باشد و بشود آنی که آنی دارد و معنایی بیابد، فکر میکنم راهی جز این نخواهد داشت. گاه زخمی که به پا داشتهام، زیر و بم های زمین را به من آموخته است.

اما اینکه میگویم مشغله ذهنی نه برای آن است که مانند کوهنوردی شدهایم که در شیب تند هفتاد درجهای روزگار آرام و شمرده شمرده قدم بر میدارد، بلکه از آن جهت احساس میکنم برای ماندگار شدن بهساد و تثبیت رشد آن باید قدمهایی بردارم که تاکنون در انجام آن کوتاهی کردهام.

احساس میگنم این دختر (بهساد) گاهی زیادی لوس و وابسته بار آمده. طوری که اگر اولیای بچه نباشند گاه حتی از سر لجبازی هم شده ناهار و شام و صبحانه را هم نمیخورد. از یک طرف میخواهم بجه مستقل بار بیاید و کارهایش را خودش انجام بدهد و از طرف دیگر میبینم موقع غذا خوردن گاهی صورت خود را ماستمالی میکند و لباسهایش را کثیف! و آن وقت است که دلم طاقت نمیآورد و یا خودم به او غذا میدهم و یا اینکه باز مجبورم دعوایش کنم و حکایت گریه و زاری و ….

این است که دغدغه تربیت این بچه را دارم. بچهای که در کوچههای اطراف پسران شرور همسایه او را با سنگ میزنند و گاه به دلیل بدخوری و عدم رعایت بهداشت فردی خودش مریض میشود.

راستی راستی بچه داری هم کار مشکلی است!


 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *