عارضم به حضور انورشما که:در بهساد یک رسم است که به آنها که برای همیشه از بهساد رفته اند ، از پیشوند “مرحوم” استفاده می شود. برایم جالب است که به طور اتوماتیک این ذهنیت برای بهسادیان ایجاد می شود که چه شخصی کاملا گسیخته شده و چه اشخاصی حداقل از نظر ارتباط عاطفی و…

بهساد جدید

عرض شود که : بعد از مدتها مشغول کار تحلیل سیستم شده ام ، کاری است به غایت لذت بخش ، شبیه این فوتبالیست ها و یا ورزشکارهای پا به سن گذاشته که بعد از مدتی پا به میدان ورزش می گذارند و یک جور احساس تعلق و خویشاوندی می کنند با روزگار گذشته ،…

علی العجاله چند نکته ای بنویسیم که راستش را بخواهید امروز نوشتنم نمی آید ، کلا هفته خسته کننده ای را پشت سر گذاشتم اگر همیشه این نگرانی را داشته ام که وقتی در مورد شخصی صحبت خوب یا بد می کنم ، آن فرد محترم با مراجعه به اینترنت ، درست و یا اشتباه…

عرض شود که : این روزها ، شدید شده ام ، یعنی من پشت کامپیوتر نشین اداری به اصطلاح تحلیلگر و … ، تبدیل شده ام به یک معمار و یا نوع با کلاسش (مهندس کارگاه) و یا نوع بی کلاسش (سرعمله) و یا هر چه شما دوست دارید تصور کنید. که البته این نمی…

عرض شود که : موضوعات زیادی برای جمعه نوشته های بهساد در ذهنم پراکنده هستند ، که هر یک را به دلیلی دوست دارم بنویسم و به دلایلی دیگر نمی توانم بنویسم. برخی از دوستان مشفق ، نصیحت کرده اند که “تو را خاموشی بِه..” و هاکوپیانس گفت بنویس NULL و تمام! خوب البته کمی…

آونگان چند روز پیش جلسه بودیم استانداری گیلان -آقای مهندس مولایی ( در حال صحبت با تلفن ) و آقای مهندس شوندشت. آقای مهندس هاکوپیانس م. نظام صنفی رایانه ای – آقای مهندس رجبی و آقای بدیعی

نمی دانم باید چه بنویسم. یعنی اینکه می دانم باید چه بنویسم ، اما نمی دانم چطور بنویسم. پیش از آنکه بخواهم بگویم در چه مورد می خواهم بنویسم ، ابتدا در مورد محدودیت های این نوشتن می نویسم. عادت ندارم همواره موفقیت های بهساد عزیز را توی بوق کنم. هم اینکه دلیلی ندارد ،…

خبرهای کوتاه

عرض شود که : چند وقت است که روزنوشت های بهساد در محیط Word می نویسم و به سادگی Publish می شود. بسیار ساده است ، مثلا نوشیدن آبی نوشین و گوارا ، البته این امکاناتی است که در نرم افزار Word 2007 تهیه شده است و در اختیار بلاگرها قرار گرفته است. دست آقا…

با مدیریت …

چند وقت پیش بود که مسافرتی داشتم به کوهرنگ و طبیعت زیبای چهارمحال و بختیاری ، در میان راه مغازه ای را دیدم که با مدیریت جواد محمد حسینی اداره می شد. عسل و خشکبار خوبی داشت ، اما مسافران خریدار برای خرید انتظار زیادی می کشیدند. این بود که … عرض شود که :…

عرض شود که : نظام صنفی درخواست کرده بود ( ببخشید مثل یک فرمانده دستور داده بود) که در یک جلسه با حضور تمام اعضا به منظور فکر کنم تشکیل کمیسیون ها حضور داشته باشیم. به اتفاق مسعود محمدی و آقای جعفری رفتیم . چون قبل از آن یک جلسه دیگر داشتیم ، کمی دیر…