سال بیباران
سال بی بارانجُلپاره یی ست نانبه رنگ بی حرمت دل زدهگیبه طعم دشنامی دشخوار وبه بوی تقلب. ترجیح می دهی که نبویی، نچشی،ببینی که گرسنه به بالین سرنهادنگواراتر از فرودادنِ آن ناگوار است. سال بی بارانآبنومیدی ست.شرافتِ عطش است وتشریف پلیدی،توجیه تیمم. به جد می گویی: «خوشا عطشان مردن،که لب ترکردن از اینگردن نهادن به…