امروز یا به عبارتی دیروز رفته بودم سراغ آن مشتری که مدتها است در مورد پرداخت مطالبات ما کارشکنی می کنند. یکی از کارمندان بسیار محترم که البته از زیر کار دربرو حسابی هم هست داشت من را نصیحت می کرد ، همان نصیحت معروف که پول ما دیر و زود دارد ولی سوخت و…

این ها به ذهنم رسید که برای بهساد بنویسم:راهی که می رویم ، بر اساس عشق است و عشق تنها دلیل خلقت است. که آمده استدر ازل پرتوحسنت ز تجلی دم زدعشق پیدا شد و آتش به همه عالم زدراهی که می رویم بر اساس عشق است . سیمرغ وار چو می رویم ، طوفان…

علی العجاله عرض شود که : شده است که تا به حال حتی وقت فکر کردن نیز نداشته باشید ؟ البته من اینگونه شده ام . وبلاگ کمتر به روز می شود و من گرفتارتر و گرفتارتر می شوم . اما این را بگویم که در مدت گذشته به موفقیت های خوبی دست یافته ایم…

عرض شود که : چند روز گذشته را مسافرت بودم ، با آنکه به شدت برنامه فشرده و سختی داشتم ، بسیار آرامش داشتم ، شاید به دلیل محل مسافرت فردا و پس فردا را نیز هم در مسافرت به سر خواهم برد. دلم حسابی برای بهساد تنگ شده است امروز جلسه نظام صنفی را…

عرض شود که : ۲۱ فروردین سالروز تولد بهساد عزیز بود که هر ساله به همین مناسبت مراسمی می گرفتیم ، امسال به دلیل مسافرت من ، اسباب کشی و فشار کاری که داشتیم ، در برگزاری این مراسم کمی تاخیر افتاد که فکر کنم در اولین فرصت ، جشن کوچکی به همین خاطر برگزار…

عرض شود که فعلا در مسافرت هستم ، هوس کردم در خیابان قدم بزنم ، در زیر باران ، حسابی خیس شدم ، علی العجاله پریدم در یک کافی نت ، که فی الواقع هم وبلاگی نوشته باشم و هم کمی لباس هایم خشک شود. یاد پارسال افتادم که با مهندس منتظران به زیر باران…

عرض شود که : بر خلاف تعهد همیشه کمی دیرتر نوشتم ، آنهم به دلایل زیر : من معمولا جمعه ها می نویسم ، در این ایام جمعه ، شنبه ام را از دست داده بودم ، یعنی واقعا نمی دانستم که چه روز تعطیل است و چه روزی نیست . اینکه به قول فرنگی…

عنفوان مه آلود زمینآوای زنجره عصیان نگاه در تصنیف سپیده و پرندهگذر نارنجی فصل بر حادثه روز و “بـــاهار” هلهله زنگوله های کاروان صبحآذین آفتاب به نسیمو چراغانی چشم ها به پیوند