Management is a JOB

استادی داشتیم که همیشه تاکید داشت Management is a Job. برای من که از دنیای کارشناسی وارد دنیای مدیریت شده‌ام زمانی یک کار، شغل محسوب می‌شود که با تکیه بر توانمندی‌های شناخته شده انجام شود. من بسیاری از مدیران را افرادی بیکار و کم سطح می‌دانم که شغل مهمی به نام پیگیری دارند و به…

یک پروژه نابسامان

عرض شود که: رسما در یکی از پروژه‌ها که به دلیل اشتباه بارز من آن را بسیار ارزان گرفته‌ایم. با یک ناظر عجیب و غریب روبرو شده‌ایم که دوست ندارم بگویم در طبقه‌بندی من از ناظرین در کدام گروه قرار می‌گیرد. از طرف دیگر در این سازمان مدیران مختلف به طور کامل به صورت ملوک‌الطوایفی…

خود شناسی و توسعه شرکت

عرض شود که: امروز در جایی می‌خواندم که نوشته بود، پیش از آنکه در یک برنامه راهبردی بخواهید به بررسی نقاط ضعف و قوت شرکت و مطالعه تهدیدها و فرصت‌های پیرامون آن بپردازید، ابتدا به بررسی نقاط ضعف و قوت شخص خودتان بپردازید. مدتی به این جمله فکر کردم. مگر نه این است که بر…

عمو حسن

  آن اوایل که پروژه شهرداری را گرفته بودیم، در راهروهای طبقه ششم (اتاق پروژه) پیرمردی حدودا شصت و پنج‌ ساله می‌دیدم که به اتاق‌های مختلف سرکشی می‌کند. چند بار هم نگاهمان در نگاه هم افتاد و باهم سلام و تعارف کردیم. بدون اینکه او را بشناسم! همیشه برداشتم این بود که یکی از نیروهای…

هفته‌ای که گذشت، هفته‌ای که در پیش است

عرض شود که: بر خلاف این‌که اوضاع و احوال کشور کماکان دارای التهاب است، اما به نظر می‌رسد که هنوز خیلی‌ها تصمیم‌ گرفته‌اند که کار کنند. مثلا هفته پیش که دو جلسه بازاریابی داشتیم که به دعوت مشتریان هم بود و یا اینکه یکی از مشتریان شدید فشار آورده بود برای ارائه یک گزارش که…

تب و تاب سیاسی

عرض شود که : این روزها تب و تاب بعد از انتخابات همه جا را فرا گرفته است، بدون این‌که بخواهم اظهار نظر سیاسی کنم، به نظر می‌رسد که این فضای ملتهب تاثیرات زیادی بر فضای کسب و کار داشته است. به جز یک شرکت خصوصی که در حال انجام مذاکرات بازاریابی با آنها هستیم،…

تاخیر نوشته ها

«این نوشته را روز جمعه نوشته بودم و به دلیل مشکل اینترنت موفق به انتشار آن نشده بودم» عرض شود که: هفته بسیار شدیدی را پشت‌سر گذاشتیم و فی‌الواقع هم شدید بود و هم پر دردسر. این هفته گرچه مطلب خوبی در مورد عمو حسن (پیرمرد واکسی) برای میان هفته نوشت آماده کرده بودم، اما…

برخی از مشتریان ما

  نمی‌دانم چرا از اینکه بسیاری از شرکت‌ها، در بخش معرفی مشتریان می‌نویسند “فهرست برخی از مشتریان ما” احساس خوبی پیدا نمی‌کنم. از شرکت‌های خیلی بزرگ، تا شرکت‌های خیلی کوچک هم از این اصطلاح استفاده می‌کنند. شاید به این دلیل باشد که بسیاری از آن‌ها دروغ می‌گویند، یعنی نام “تمام” مشتریان را می‌نویسند و می‌گویند…

کار و انتخابات

عرض شود که : این روزها با هر کجا که تماس می‌گیریم برای کار، می‌گویند بعد از انتخابات بیایید. یعنی معلوم نیست در این ادارات دولتی چه خبر است که همه چیز به بعد از انتخابات موکول می‌شود. یکی از آن‌ها خیلی صادقانه گفت ببین این مدیر ما چندان امید ندارد که بعد از انتخابات…

بی سوادی دولتی در فناوری اطلاعات

عرض شود که : دوست جدید اینترنتی من آقای کاوه یزدی‌نژاد از بی‌سوادی برخی مدیران دولتی نوشته، داغ دلمان تازه شد. من هم به واسطه کارم زیاد از این مباحث دیده‌ام که قبلا یک بار در مورد آن نوشته بودم. بد نیست از تجربیات همین یک ماه اخیر بنویسم: به یکی از سازمان‌های اراکی پیشنهاد…