مشتریان و گرفتن پول

عرض شود که: پول گرفتن از مشتریان، راه‌ها و روش‌ها مختلفی دارد. برای یکی باید گریه کرد، برای دیگری داد و فریاد، یکی با پیگیری زیاد جواب می‌دهد و یکی با نامه‌نگاری، یکی با کراوات خوشش می‌آید، یکی با ریش. عیدی و پول قند و چای و… هم که هم جای خود دارد و هم…

جلسه استقرار سیستم

عرض شود که: بعد از مسافرت کوتاهی که داشتم، هفته گذشته بیشتر زمانم را به جلسه‌هایی اختصاص دادم که برای استقرار یکی از سیستم‌ها با مدیران مختلف سازمان مشتری داشتیم.. در این گونه جلسات افراد نقش‌های مختلفی دارند. از جمله مخالفان سیستم، برخی خود را به آب و آتش می‌زنند تا با سیستم مخالفت کنند…

خیلی خلاصه

عرض شود که : وضعیت فوق‌العاده کماکان ادامه دارد. از وضعیت برنامه‌ریزی و کنترل پروژه خیلی راضی نیستم، اما اوضاع تحت کنترل است و این موضوع را مشتریان نیز درک کرده و راضی ترند و در صدد رفع مشکلات هستیم. یک روزی به مرخصی خواهم رفت. بیشترین روزهای هفته آینده را برنامه‌ریزی کرده‌ام که ماموریت…

داستانی از تلاش

عرض شود که: ساعت نزدیک به دو نیمه شب است و من تنها در بهساد هستم. قرار است که سیستم را فردا برای کاربران ارائه کنیم و به نحوی موضوع آموزش است. دوهفته از شروع قرارداد می‌گذرد و به علت یک خطای عجیب و غریب، گزارش‌های سیستم روی Server مشتری بالا نمی‌آید. تمام مدارک فنی…

رضایت مشتری بهانه‌گیر، چگونه؟!

عرض شود که: این روزها، روزهای شدید و شلوغی است. یک مدت است که از رضایت مشتریان صحبت می‌کنیم، اما موضوع به این سادگی‌ها هم نیست. این‌که بگوییم همیشه حق با مشتری است، اینکه بگوییم هر چه مشتری گفت درست است، اینکه در مقابل هر کاستی از مشتری معذرت خواهی کنیم. شاید مربوط به مشتری‌هایی…

مشکلاتی از جنس کار

عرض شود که: دلم می‌خواست که می‌توانستم راحت‌تر بنویسم. واقعیت این است که گاه در این روزنوشت‌ها به شدت احساس جاتنگی می‌کنم. مگر نه این‌که گاه عادت داریم در خلوت خود بغض کنیم و به زمین و زمان بد و بیراه بگوییم، دوست می‌داشتم این جا آنقدر جا داشت که خودم را چنان بنویسم که…

تفکرات یک هفته خیلی شلوغ

عرض شود که: هفته بسیار شدیدی را پشت سر گذاشتیم. هفته‌ای پر ماموریت و رفت‌‌و آمد و پر از مشغله‌های کاری و فکری. و به قدری مشغولیت فکری و ذهنی دارم که نوشتن روزنوشت‌ها برایم مشکل شده‌است. اما از مزایای وبلاگ‌نویسی همین بس که ذهن را منظم می‌کند و پر بیراه نخواهد بود که ضمن…

به بهانه آغاز نهمین سال بهساد

شاید برای کمتر نوشته‌ای تاکنون چنین وسواسی به خرج داده‌ام، به طوریکه این پنجمین بار است که این نوشته را می‌نویسم. اما مسئولیتی سترگ برای پاسخ‌گویی به خود و همکارانم من را به تفکری عمیق واداشت. یادم آمد که چند سال پیش در نامه‌ای به مناسبت سال‌روز به دنیا آمدن دوستی چنین برایش نوشته بودم:…

و سرانجام کار شروع خواهد شد؟!

عرض شود که: با این‌که بهساد از هفتم فروردین ماه کار را به صورت جدی شروع نمود، اما کشور و مشتریان به صورت رسمی تعطیل بودند و فرصتی دست داد که کمی به مسائل خیلی داخلی بهساد رسیدگی کنم. از جمله اینکه سیستم Server ها را به طور کامل بر روی ابزار VMWare پیاده‌سازی کردیم…

بهساد در سال ۸۸

عرض شود که: فردا اولین روز کاری سال ۱۳۸۹ است و من در یک هفته گذشته تقریبا به استراحت و ورزش و امور شخصی مشغول بودم. گرچه بر مبنای قاعده، این نوشته باید به عنوان آخرین نوشته سال ۱۳۸۸ نوشته می‌شد، اما با توجه به فرصت تفکری که در دوران تعطیلات به وجود می‌آید، به…